در گذشته اشتغال تعریف متفاوتی از آنچه ما امروز تجربه میکنیم داشت. افراد زیادی به شغلهای خانوادگی مشغول بودند، در بازهای از زمان روندهای ارباب و رعیتی باب بود و کمکم شغلهای اداری و سازمانی پدید آمدند. کار کردن در سازمانها قوانین و شرایط متفاوتی داشت که به مرور شکل خاصی را به خود گرفتند، قوانین خاصی برای آنها وضع شد، نوع رفتار و آداب خاصی برای آنها تعریف شد و در نهایت پستهای سازمانی و سلسله مراتب به وجود آمد و همه بدنبال آن بودند که تبدیل به یک مهره غیرقابل جایگزین شوند.
تمامی اینها تعاریف کلی هستند که امروزه به راحتی برایمان قابل درک است؛ اما هنوز هم میبینیم افرادی را که توانایی پیادهسازی این موارد را در محل کار خود ندارند! افرادی که ممکن است کارشان را به درستی انجام دهند، اما به راحتی هم حذف میشوند. افرادی که برای سالها در یک نقطه درجا میزنند و شاید اشتباهی در کار از آنها سر نزند، اما مورد توجه قرار نمیگیرند و جزو گزینههای ضروری به حساب نمیآیند.
به نظر شما اشتباه این افراد کجاست؟ کتاب «مهره حیاتی» از نویسنده معروف «ست گادین» به صورت کامل به این موضوع پرداخته است؛ و به شما میآموزد که چگونه تبدیل به یک مهره غیرقابل حذف در سازمان خود شوید. ست گادین به شما نمیگوید که چگونه از یک کارمند ساده تبدیل به مدیر شوید؛ اگرچه ممکن است با آموزههای این کتاب، همین اتفاق هم برایتان بیفتد، اما هدف کتاب این نیست.
ست گادین در مهره حیاتی به شما میآموزد که بدون تغییر جایگاه به یک گزینه مهم در محل کارتان تبدیل شوید. نام کتاب نیز از همین مفهوم برگرفته شده است. «گاری» یکی از قدیمیترین ساختههای دست بشر است که برای حملونقل از آن استفاده میشده؛ گاریها طراحیهای متنوعی داشتند، وزنهای متفاوتی را میتوانستند تحمل کنند، در ابعاد کوچک، بزرگ و حتی با کیفیتهای مختلفی تولید میشدند. اما یک چیز در تمامی آنها برابر بود، قطعهای فلزی به نام «Linchpin» یا «Split Pin» که وظیفه نگهداری چرخ برای جلوگیری از جدا شدن آن از محور را داشت.
این قطعه، گرانترین مورد در طراحی گاری نبود؛ افراد غیرمتخصص آن را نمیشناختند و تفاوتی نمیکرد گاری در چه ابعاد و کیفیتی طراحی شود؛ موضوع مهم و حیاتی بودن قطعه Split Pin و عدم امکان حذف آن بود. بدون Linchpin چرخ از محور خارج میشد و بنابراین وجودش ضروری بود.
ست گادین به شما میگویند چگونه در سازمان خود تبدیل به یک Linchpin یا مهره حیاتی غیرقابل حذف شوید. او این کار را یک هنر میداند و به شما میگوید چگونه کاری را که همواره به صورت روتین انجام میدادید، تبدیل به یک اثر هنری کنید که خلاقیت در آن نمود داشته باشد. در ادامه به بررسی مختصری از کتاب و نکات حیاتی آن میپردازیم.
[su_note]مطالب دیگر: تله گاوی یا Bull Trap چیست؟[/su_note]
تفاوت شاغل و هنرمند
زمانی که ست گادین از واژه هنرمند استفاده میکند، منظور او معنی عام این واژه نیست؛ بلکه میخواهد بگوید هر کاری که به آن اشتغال دارید را هنرمندانه و تاثیرگذار ارائه دهید. شاغل کسی است که بخشی از یک سیستم به حساب میآید، شرح وظایفی برای او تعریف شده است که به آن مشغول است، حضور فرد در اینجا مهم نیست، بلکه شرح وظایف مهم است. اگر فرد x تا به امروز این کار را انجام میداده، از فردا فرد y و z و… هم میتوانند آن را انجام دهند.
اما کسی که وظیفه خود را هنرمندانه انجام میدهد، به دنبال میانبرها، راه حلها، یافتن روشهای متفاوت برای انجام همان وظایف است، را در اینجا هنرمند خطاب میکنیم. این فرد بخشی از یک سیستم است که خود نیز به تنهایی دارای هویت بوده و میتواند درباره کاری که انجام میدهد صحبت کند و مطلبی ارائه دهد.
این فرد دانش خود را درباره آنچه انجام میدهد ارتقا میبخشد، درصورتی که روندی را اشتباه ببیند، راه حلی برای تغییر آن ارائه میدهد و سازمان میداند که میتواند به وی اتکا کند؛ و در نهایت قابل جایگزینی با افراد y و z نیست! وظیفه این فرد، او را در سازمان تعریف نمیکند؛ بلکه خود فرد آنچه را که ارائه میدهد تعریف میکند و به عنوان یک هویت تاثیرگذار و مهره حیاتی شناسایی میشود.
چگونه به یک مهره حیاتی تبدیل شویم؟
این فرآیند به دو بخش تقسیم میشود که البته هر دو وابسته به خود شماست و بستگی به این دارد که شما صاحب کسبوکار هستید و یا پرسنل یک مجموعه؛ در ابتدا شما را به عنوان پرسنل در نظر میگیریم. اول اینکه باید از نقطه امن خود خارج شوید، ترس را کنار بگذارید و جسارت به خرج دهید. جمله معروفی است که میگوید: نمیتوانید هر روز همان کار قبلی را انجام دهید و انتظار نتیجه متفاوت داشته باشید.
افرادی که دوست دارند یک کار ثابت روتین را انجام دهند، به یک دستمزد ثابت قانع هستند و تحمل چالشها را ندارند، همان مهرههای قابل جایگزینی سازمانند؛ بسیاری از این افراد «کار» را تنها از نوع فیزیکی آن میشناسند و حتی در غیر اینصورت، فقط یک نوع کار را مانند ربات انجام میدهند و البته حاضر به یادگیری مطالب جدید و قبول مسئولیت نیستند.
اما بخش زیادی از تاثیرگذاری در جامعه، ناشی ار کار ذهنی، خلاقیت، فکرها و ایدههای جدید است؛ منظور این نیست که شما حتما باید چیزی اختراع کنید! اگر شما بتوانید در سازمانتان راه حل جدیدی برای یک مسئله ارائه دهید، اگر همواره در تخصص خود مطالعه داشته باشید و بتوانید کارها را تسهیل ببخشید، ایدههای خود را بیان کنید و مسئولیت آن را بپذیرید، در مسیر تبدیل شدن به یک مهره غیرقابل حذف حرکت میکنید.
اما بخش دوم مربوط به گروه مدیران سازمان است. بسیاری از مدیران خود را رئیس میدانند نه رهبر! این افراد سعی نمیکنند بیاموزند اما معقدند که باید نیروی خبره استخدام کنند و در نهایت خود را مالک مجموعهای میدانند که وظیفه خدمترسانی دارد و قابل جایگزینی است. این طرز فکر برای سالهاست که منسوخ شده، و مدیران موفق امروز، در حقیقت رهبران مجموعه خود هستند.
رهبران خود را بخشی ار مجموعه میدانند، همواره میآموزند و تلاش میکنند. سعی میکنند شرایطی فراهم کنند که برای پرسنل غیرقابل حذف باشند و در واقع حس وفاداری را در آنها تقویت میکنند، یک رهبر نمیگوید شما پرسنل مجموعه من هستید، او میگوید ما یک تیم هستیم. نیروی کار شما باید مثل خودتان کسبوکار مربوطه را برای خودش بداند و در راستای بهیود آن تلاش کند. این نیرو به شما راه حل ارائه میدهد، ذهتان را باز میکند و در واقع در مسیر همراه شماست.
این پرسنل در سازمان به یک مهره حیاتی و غیرقابل حذف تبدیل میشود و از آنجا که سازمان را از آن خود میداند، شما هم برای او قابل حذف نیستید؛ و به عبارتی این وفاداری متقابل است. البته این موضوع طیف گستردهتری را شامل میشود، ممکن است شما جزو هیئت مدیره باشید، پس باید به مهره حیاتی هیئت مدیره تبدیل شوید، همان کسی که تنها رایدهنده نیست بلکه راه حل ارائه میدهد.
شما باید به عنوان صاحب یک کسبکار، مهره غیرقابل حذف زندگی مخاطبان خود باشید. مردم جامعه باید شما را دوست داشته باشند، در مقابل حذف شدنتان مقاومت کنند؛ در صورت نبودتان به راحتی نتوانند جایگزینی پیدا کنند و ترجیحشان همیشه شما باشید. در حقیقت «مهره حیاتی» یک کلیت است که میتواند در همه جا کاربرد داشته باشد.
[su_note]مطالب دیگر: چگونه بیت کوین و ارز دیجیتال هدیه بدهیم؟[/su_note]
انتقادات به کتاب مهره حیاتی
کتاب مهره حیاتی پس از چاپ با استقبال خوبی روبرو شد، همچنین پس از ترجمه به زبانهای دیگر محبوبیت آن چند برابر شد؛ اما همانطور که میدانید همه چیزهای خوب به هر حال مورد نقد قرار میگیرند؛ و بدیهی است که بیشتر منتقدان این کتاب، مدیران و تامینکنندگان منابع انسانی شرکتها هستند.
مدیران و گروه منابع انسانی در تمامی سازمانها از همان ابتدا برنامههایی برای تربیت جایگزین پیاده میکنند، آنها معتقدند که کار نباید به یک شخص وابسته باشد و حتی وقتی فرد مهمی مانند استیو جابز از دنیا میرود، شرکت اپل باز هم به همان قدرت مسیر خود را طی میکند، بنابراین آنها شدیدا با مهره غیرقابل حذف مخالف هستند.
اما همانطور که در بخش قبل ذکر شد، منظور ست گادین هرگز به انحصار در آوردن تخصص توسط یک نفر نیست؛ بلکه او بیشتر بر روی ایجاد حس وفاداری متقابل تمرکز میکند. او میگوید پرسنل و مدیران باید برای یکدیگر غیرقابل حذف باشند، کسبوکار شما برای جامعه غیرقابل حذف باشد و در کل مفهوم مهره حیاتی برای وی یک چرخه به هم پیوسته است، نه صرفا یک نفر! او در کتاب خود مجموعه رفتارهایی را میآموزد که شما را با صرف نظر از جایگاهتان، به یک مهره حیاتی تبدیل میکند.
به عنوان مثال: ست گادین هرگز در هیچ بخشی از کتاب نمیگوید که یک تخصص را بیاموزید و آن را به هیچ کس آموزش ندهید و در انحصار خود درآورید! او میگوید اگر شما دانشتان را افزایش دهید و بتوانید تشخیص دهید که مابقی پرسنل از ضعف چه مهارتی در سازمان رنج میبرند، و پیشنهاد یادگیری آن را برای همه مدیران و پرسنل ارائه دهید، در این صورت به یک فرد مفید برای مجموعه تبدیل خواهید شد.
سخن آخر
در آخر نویسنده کتاب مهره حیاتی، این موضوع را خاطر نشان میکند که دنیای امروز به سمت رباتیک شدن قدم بر میدارد؛ خیلی از فرآیندها واقعا توسط رباتها انجام میشوند، اما در باقی موارد هم بسیاری از شرکتهای بزرگ تلاش میکنند تا کارها در قالب یک سیستم مشخص و با هزینههای از پیش تعیین شده انجام شوند؛ و تخطی از آن را جایز نمیدانند.
در این شرایط هم هزینهها به راحتی مدیریت میشوند و افزایش نمییابند و هم به راحتی میتوانند جایگزینی برای هر نیرو با هر جایگاهی پیدا کنند. اما ایراد این سیستم از بین بردن خلاقیت افراد و احتمال پیشرفت ناشی از آن خلاقیت برای فرد و حتی کل سازمان است.
در کتاب مهره حیاتی، ست گادین به ما میآموزد که چگونه از این الگوریتم از پیش از تعیین شده بدون ایجاد جدل خارج شویم؛ او ما را از یک فرد شاغل به یک هنرمند تبدیل میکند. با کمک این کتاب هر فردی میتواند هویت مستقل خود را پیدا کند و وارد چرخه «مهره حیاتی» برای دیگران بشود.