قوانین زیادی در دنیا وجود دارد که میتواند مسیر زندگی ما را تغییر بدهد. قوانین مورفی نیز جز قوانین مهم در زندگی همه ما است که میتوانیم با آگاهی نسبت به آن همه چیز را به نفع خود شکل بدهیم. اما قانون مورفی چیست و از کجا آمده است؟ کاپیتان ادوارد مورفی کسی بود که این قوانین را به راه انداخت.
قانون مورفی در طی یک آزمایشی کشف شد. زمانی که قرار بود کاپیتان به همراه سایر همکاران و تکنسینهای نیروی هوایی آمریکا روی یک آزمایش مهمی کار کنند، به دلیل اشتباه یکی از همین تکنسینها، آزمایش با شکست مواجه میشود.
اشتباه این بود که تکنسین جوان سیمها را اشتباه وصل کرد و باعث شد همه چیز خراب شود و کاپیتان در مقابل اشتباه آن فرد این جمله معروف را گفت:
«اگر راهی برای اینکه چیزی نابود بشه وجود داشته باشه، این تکنسین به راحتی اون رو پیدا میکنه».
تا به اینجا حتماً متوجه شدهاید که قانون مورفی بر اصل بدبینی تکیه دارد. یعنی اگر شما در هدفی، در کاری و یا در ایدهای فقط نکات منفی آن را در نظر بگیرید، قطع به یقین آن نکته منفی به واقعیت تبدیل خواهد شد و نباید به خاطر آن شوکه شوید.
اما این قانون میتواند در پس زمینه خود مواد مهمی را به ما آموزش دهد. یعنی از دل همین بدبینیها میتوانیم به خوشبینی و موفقیت برسیم، به شرطی که خودآگاه خود را به کار بیندازیم.
تغییر دیدگاه در مواجه با قوانین مورفی
قانون مورفی میگوید که اگر شما ماشین خود را بشورید حتماً در آن روز باران خواهد گرفت و تمام زحمات شما به باد میرود. اما شما میتوانید از بارش باران بر روی ماشین خود خوشحال شوید. مثلاً وقتی از کارواش بیرون آمدید و باران گرفت به جای اینکه این جمله را تکرار کنید:
«هر وقت میرم کارواش بارون میگیره»
بگوید:
«از اینکه بعد از کارواش بارون میگیره احساس خوبی پیدا میکنم، هوا پاک و تمیز میشه و میتونم شیشه ماشینم رو پایین بکشم و از هوای پاک در حین رانندگی لذت ببریم»
با این کار شما قانون مورفی را به یک قانون برای کسب یک تجربه لذت بخش به نفع خود تغییر دادهاید.
تبدیل کردن تعبیر منفی به تعبیر مثبت
قانون مورفی به شما میگوید که هر وقت چیزی را گُم میکنید دیگر پیدا نمیشود. اگر واقعاً چیزی را گُم کردهاید به جای گفتن این جمله که:
«تا دنیا دنیاست هم بگردم دیگه مثل اون رو پیدا نمیکنم»
بگویید:
«بدون داشتن اون هم میتونم بهترین عملکرد را از خودم نشان بدم»
شما نباید از نظر ذهنی موفقیت خودتان را در گرو داشتن یک وسیله محدود کنید. از این رو میتوانید با حرکت از تعبیر منفی به تعبیر مثبت، قانون مورفی را دور بزیند و اجازه ندهید که کنترل شما را به دست بگیرد.
شما چیزی مهمتر و ارزشمندتر از یک وسیله را در اختیار دارید و آن نیروی اراده و قدرت باورتان است. وقتی هر دو این موارد را به کار بگیرید، به راحتی میتوانید موفقیت را به سمت خود جذب کنید.
استفاده از قانون مورفی برای حواس جمعی
بخش مهمی از قانون مورفی به حواس پرتی افراد اشاره دارد. مثلاً اگر بر روی شیر داغ کن شیر ریختهاید، تا وقتی که بالای سر ظرف ایستادهاید، شیر به جوش نمیآید، اما وقتی چند ثانیه از آشپزخانه خارج میشوید، شیر سر رفته و همه گاز شما را کثیف میکند.
شما میتوانید با حواس جمعی خود قانون مورفی را دور بزیند. کمی در اینترنت جست و جو کنید و زمان دقیق به جوش آمدن شیر را به دست آورید. با این کار میدانید که اگر از آشپزخانه خارج شوید، شیر سر نخواهد رفت، چون زمان آن هنوز کامل نشده است.
این یک نمونه کوچک بود، شما میتوانید در سایر کارهایتان نیز از قانون مورفی برای افزایش حواس جمعی استفاده کنید.
پرشی آگاهانه از باور منفی به باور مثبت
همه ما میدانیم که فکر همه چیز است. قانون مورفی هم بر این امر تأکید میکند، که فکر شما مستقیماً بر روی عملکردتان تأثیر میگذارد. مثلاً در قانون مورفی آورده شده:
«هر چقدر بیشتر بخندی، فردا گریه میکنی»
طبیعتاً وقتی به این موضوع فکر کنید، ضمیر ناخودآگاه شما به این باور میرسد که بعد از هر بار خنده باید گریه کنید. قانون جاذبه نقش مهمی را در عملی کردن قانون مورفی دارد و این دو قانون در تعقیب و گریزی دائمی قرار دارند. یعنی شما از قانون جذب برای فعال کردن قانون مورفی استفاده میکنید.
خندیدن بهترین راه برای به کار بردن نیروی مثبت درونی است و جالب اینجاست که شما میتوانید آن را به دیگران نیز منتقل کنید. بنابراین هر وقتی خوشحال بودید و بر سر موضوعی بسیار خندیدید با خود بگویید:
«خدا رو شکر که امروز کلی خندیدم، مطمئنم که فردا روز خوب و شادی رو خواهم داشت»
به مرور زمان ضمیر ناخودآگاه شما باور میکند که از پس هر خندیدنی اتفاقی خوب در راه است.
سخن آخر
قانون مورفی بر بدبینی و رخ دادن اتفاقات منفی تأکید دارد. شما را تشویق به منفی نگری نمیکند، اما میگوید که اتفاقات منفی همیشه در راه هستند. وقتی بتوانید قانون مورفی را بشناسید، میتوانید آن را پلی از منفی نگری به مثبت اندیشی تلقی کنید که باید فقط از آن عبور کرد.