همه ما میدانیم که شادی حسی است که از خشنودی و رضایت بابت یک یا مجموعهای از موضوعات بدست میآید. و البته همه ما این تجربه را داریم که علیرغم تلاشهایمان برای حفظ حس شادمانی، پس از مدتی دستاوردی که آن شادی را برایمان فراهم کرده بوده، عادی شده و ما دیگر خشنود نیستم و به قولی به روزمرگی خودمان بازمیگردیم و احتمالا دنبال یک دستاورد جدید برای رسیدن به حس رضایت خواهیم بود!
در این وضعیت ما در یک چرخه تکرار شونده گیر افتادهایم که تا زمانی که از پا بیفتیم ادامه خواهد داشت؛ و احتمالا اینجا همان نقطهای است که به نوع و دلایل شادمانی خود شک میکنیم. آیا آنچه تا به حال درباره حس شادی میدانستیم صحیح است؟ پس چرا برای مدت کمی باقی میماند؟ به عنوان مثال وقتی به شغل، خودرو، خانه و یا هر موضوعی که برای مدتها در آرزویش بودیم میرسیم، حس شادمانی رضایتبخشی را تجربه میکنیم اما پس از مدتی برایمان عادی میشود.
پس چاره چیست؟ بیهدف باشیم؟ برای آرزوهای خود تلاش نکینم و درجا بزنیم؟ قطعا پاسخ منفی است، چرا که در این حالت دچار رکود شده و به یک مرحله پایینتر نزول یافته و شاید حتی افسرده شویم! بنابراین بخشی که باید روی آن تمرکز شود، درک حس شادمانی و تغییر تفکر و شاید روش زندگی است.
راس هریس، رواندرمان و نویسنده انگلیسی در کتاب «تله شادمانی» به صورت تخصصی اما با گفتاری عامیانه و قابل درک به این موضوع پرداخته است و به شما میآموزد که چگونه از تله شادمانی خارج شوید و بتوانید رضایت خود را نسبت به زندگی بازیابید. در ادامه این مقاله به معرفی این کتاب و بخشی از محتوای آن خواهیم پرداخت.
شادمانی چیست؟
راس هریس در کتاب تله شادمانی، ابتدا به مفهوم شادی و درکی که ما از آن داریم میپردازد؛ در این بخش او دو معنای متفاوت از شادمانی را ارائه میدهد و کمک میکنید بتوانیم آنچه در ذهنمان است را با معنای حقیقی شادمانی مقایسه کنیم و متوجه شویم که چقدر از آن دور و یا به آن نزدیکیم.
تعریف اول همان حسی است که در ابتدای مقاله ذکر شد و همه ما تجربه آن را داریم. لذت بردن از چیزی، حس کامروایی، رضایت و حسهای مشابهی که به دلایل خاصی (مثلا خرید یک ماشین جدید) در ما ایجاد میشود و دوام آن کوتاه است. البته این حس گاهی استرس از دست دادن، و یا در صورت از دست دادن، افسرگی را در پی خواهد داشت و همچنین گشتن به دنبال جایگزین هم از عواقب همین نوع شادی است. بنابراین اگر شما هم در زمان شادمانی، حسهای مشابهی را تجربه میکنید، بدانید که درکتان از شادی طبق تعریف اول است.
اما راس هریس در تعریف دوم، با نگاه عمیقتری مفوم شادمانی را بیان میکند؛ او میگوید داشتن زندگی غنی و پربار، درک معنا و مفهوم زندگی و پذیرش آن، یک شادی پایدار و بدون هیجان کاذب را برایتان به بار خواهد آورد. او میگوید اگر شما بدانید که در زندگی به دنیال چه چیزی هستید و به ندای قلبتان گوش کنید، همه چیز دست به دست هم میدهد تا مسیر زندگی خود را به وضوح ببینید و بتوانید در آن حرکت کنید.
حرکت در مسیر زندگی و درک اتفاقاتی که در طی مسیر برایمان رخ میدهد باعث میشود که در یک لحظه هیجانزده نشویم و از طرفی ترس از دست دادن و استرس و افسردگی را تجربه نکنیم و در یک آرامش پایدار به سر ببریم که این آرامش نوعی شادمانی را برایمان در پی خواهد داشت.
شاید بگویید که در حالت اول ما هدفگذاری میکردیم و برای رسیدن به آن تلاش کرده و در صورت دستیابی به هدفمان شاد میشدیم و در حالت دوم هم تقریبا همین اتفاق میافتد و باید مسیر خود را مشخص کینم و در آن گام برداریم. البته این دو حالت شاید شبیه به هم به نظر بیایند اما در حقیقت متفاوت هستند.
در حالت اول شما اصلا به مسیر اهمیت نمیدهید، شاید خیلی برایتان مهم نباشد از چه طرقی به هدفتان رسیدهاید، چندان به جسم و روح خود اهمیت نمیدهید و حالا در نظر بگیرد که برای مدت ۵ سال در این مسیر بودهاید و سپس موفق شدهاید؛ پس از آن چه حسی خواهید داشت؟ شاید به پشت سرتان نگاه کنید و بگویید آیا ارزش این همه سختی را داشت؟ ۵ سال هیچ چیزی از عمرم درک نکردم و تنها سخت تلاش کردم و حالا پس از گذشت مدتی از رسیدن به خواستهام، حس شادی در حال محو شدن است!
اما در حالت دوم شما از لحظه لحظه مسیر لذت میبرید، از اینکه در حال تلاش برای زندگیتان هستید حس خوبی دارید، اگر به عقب نگاه کنید احساس هدر رفتن عمر را نخواهید داشت و در این مدت به جسم و روح خود توجه کردهاید و همواره حس رضایتمندی را در خود حفظ کردهاید. در اینجا شادمانی شما وابسته به اتفاقات نیست، اگرچه مانند همه افراد، رنجهایی را تجربه خواهید کرد، ولی باید یاد بگیرید آنها را ابتدا درک کرده و پس آن، رفتار و فکر خود را در برخورد با رنج مدیریت کنید تا دچار افسردگی نشوید.
دلیل گیر افتادن در تله شادمانی چیست؟
در ابتدا بهتر است بگوییم که ما در تله شادمانی گیر نمیکنیم بلکه آن را میسازیم! و بزرگترین دلایل ساخته شدن آن توسط ذهن ما، سرزنش و عدم پذیرش خودمان است. اگرچه در بررسی تله شادمانی میتوان جزئیات زیادی را در نظر گرفت، اما اصلیترین آنها سرزنش خود است که احتمالا از باورهای اشتباهمان نشات میگیرید. البته شاید ما باورهای اشتباه زیادی داشته باشیم که از طریق جامعه، خانواده، آموزشهای نادرست و… در ذهنمان شکل گرفتهاند اما در ادامه به چند موردی که در ایجاد تله شادمانی نقش اصلی را دارند میپردازیم.
ما همیشه میشنویم که افراد میگویند مانند یک کودک شاد باش و به ذهنمان تلقین میکنیم که یک انسان به صورت پیشفرض شاد است و ما غیرطبیعی هستیم! و مدام با خودمان وارد جدال میشویم. از دیدگاه عرفانی و یا حتی از نظر روانشناسان انسان باید شادی درونی خود را حفظ کند اما رسیدن به این جایگاه به خودیخود حاصل نمیشود و بنابراین نمیتوان ادعا کرد که ما غیرطبیعی هستیم و همه به جز ما شادند!
قطعا تمامی افراد با چالشهایی در زندگی خود روبرو میشوند که اندازهگیری آنها با ظرف ظرفیت و شرایط زندگی دیگران صحیح نخواهد بود، بنابراین در اولین قدم دست از نگاه کردن به زندگی دیگران، مقایسه، حسرت خوردن و سرزنش خود بردارید، تا بتوانید وارد مراحل بالاتر خودآگاهی شوید.
دومین موضوع در رابطه با احساسات ناخوشایند است. همه میگویند که نباید اجازه دهی احساسات منفی در تو به وجود آیند و ما در صورت تجربه حس منفی احساس عذاب وجدان میکنیم! اما مگر میشود که انسان هیچ حس منفی را تجربه نکند؟! مگر زندگی مجموعهای از اتفاقات، تجربیات و احساسات تلخ وشیرین نیست؟ پس چطور از شر احساسات منفی خلاص شویم؟
دقت کنید که تجربه حس منفی با پروش آن متفاوت است. وقتی ما از کسی ناراحت میشویم قطعا حس منفی خواهیم داشت، شاید گریه کنیم و شاید برای مدتی درگیر آن باشیم؛ تا اینجای کار برای همه اتفاق میافتد. اما اگر سعی کنیم برای انتقام برنامهریزی کرده و مدام نقشههایی را در ذهنمان پیاده کنیم وارد مرحلهای دیگر به نام پرورش حس منفی شدهایم.
ما در این حالت احساسات منفی را با خودمان حمل میکنیم و این دقیقا همان چیزی است که باید از آن بپرهیزیم. یکی از کارهایی که روانشناسان و البته راس هریس هم پیشنهاد میدهد، پذیرش است. ما باید بپذیریم که زندگی نمیتواند تنها بر پایه اتفاقات خوشایند پایهریزی شود، کافیست که رویدادهای مختلف را بپذیریم، درباره آنها فکر کنیم و سعی کنیم آنها را درک کرده و پس از گذراندن مرحله اندوه، از آنها عبور کنیم.
باور اشتباه بعدی در رابطه با کنترل عواطف و احساسات است. اگرچه افراد در نوجوانی احساسات شدیدتری دارند و به مرور با بالا رفتن سن و تجربه کنترل احساسات و به خصوص هیجانات، سادهتر خواهد و حتی افرادی به یادگیری این مهارت میپردازند؛ اما اینکه ما فکر کنیم همیشه احساس و عواطفمان باید در کنترل باشد و در غیر اینصورت خودمان را سرزنش کنیم اصلا طبیعی نیست. شاید برخی در این مورد بهتر عمل کنند و برخی ضعیفتر، اما هیچ انسانی نمیتواند ۱۰۰درصد این کار را انجام دهد و این موضوع به نوع شخصیت، رفتارهای جامعه، آموزشها و شناخت از خود برمیگردد.
همچنین بسیاری از ما در شرایط سخت زندگی مدام به خودمان تلقین میکنیم که باید قوی باشی، نباید کم بیاوری، نباید خودت را ببازی… و در واقع به خودمان سخت میگیریم و در صورتی که از پس آن شرایط برنیاییم خود را سرزنش میکنیم. درست است که انسان نباید با بوجود آمدن شرایط سخت به راحتی خود را ببازد و ناامید شود، اما در مقابل این حالت سختگیری بیش از حد به خود است!
توجیه کردن خود، بهانه آوردن و اینکه بگوییم من میدانم که از پس این شرایط بر نمیآیم، اصلا رفتار خوبی نیست اما پس از هر تلاشی ما چیزهای زیادی آموختهایم و تجربیاتی کسب کردهایم؛ بنابراین به نتیجه نرسیدن تلاش به معنی پوچ بودن آن و ضعیف بودن ما نیست؛ کافیست که بپذیریم هرچه از دستمان برمیآمد انجام دادیم و در این راه بسیار آموختیم و در نهایت غصه خوردن باید در یک جایی پایان یابد.
راه رهایی از تله شادمانی
در ابتدا گذر کردن از مراحل بالا، دستیابی به درک درستی از شادمانی و پذیرفتن خود با تمام حالات روحی و احساسات، باعث میشود که ما بدانیم تا چه حدی برای خود تله شادمانی ایجاد کردهایم و شاید گذر کردن از برخی از آنها ساده بوده و نیاز به تکنیک خاصی نداشته باشد.
اما در ادامه کتاب تله شادمانی راس هریس رویکرد درمانی مبتنی بر «پذیرش و تعهد» را بیان میکند. Acceptance and Commitment Therapy یا به صورت مخفف ACT روشی است که توسط روانشناس آمریکایی به نام Steven Hayes ابداع شد و سپس توسط پزشکان دیگر گسترش یافت. در واقع هدف این روش کمک به شما در راستای درک معنی زندگی، غنی کردن آن، درک اتفاقات خوب و بد و مدیریت رنجها و هیجاناتی که همهمان تجربه میکنیم است.
راس هریس با استفاده متد ACT به شما میآموزد که چگونه دست از تقلا کردن بردارید و به جای دویدن از مسیر لذت ببرید. البته مطالعه این کتاب برای همه افراد مفید است و باعث میشود حداقل به درک درستی از شادمانی برسید، اما اثرگذاری آن تنها مشروط به عملی کردن رویکردهای ارائه شده است. همانطور که ذکر شد این رویکرد درمانی با تاکید بر روی دو کلمه «پذیرش» و «تعهد» عمل میکند و در صورتی که به انجام آنچه شما را در مسیر شادی حقیقی قرار میدهد متعهد شوید، درگیر تله شادمانی نخواهید شد و به عبارتی شادی حقیقی را تجربه خواهید کرد.
سخن آخر
کتابهای روانشاسی زیادی به موضوع تجربه حس شادی، کنترل احساسات، شناخت خود و از این قبیل مسائل پرداختهاند. برخی از این کتابها به شما کمک میکنند که بدانید کجا ایستادهاید و درک درستی از خود پیدا کنید؛ اما در برخی دیگر راه حلهای عملی ارائه میشود که عمل کردن به آنها در بیشتر مواقع تاثیرات خوبی خواهد داشت.
اگرچه در این کتابها از متدهای مختلفی استفاده میشود، اما همه آنها میتوانند پاسخ مناسب را به مخاطب خود ارائه دهند؛ و نکته همین است که آیا شما مخاطب آن کتاب هستید؟ کتاب تله شادمانی یکی از کتبی است که به مسائل خاص نپرداخته و در رابطه با موضوعاتی صحبت کرده که قریب به اکثریت جامعه آن را تجربه میکنند و این یکی از دلایلی است که باعث محبوبیت کتاب شده است.
بنابراین اگر شما هم حس میکنید تا این لحظه درک صحیحی از شادمانی نداشتهاید و ذهن خود را محدود و شرطی کردهاید؛ کتاب تله شادمانی و البته عمل به روش درمانی آن میتواند انتخاب خوبی در جهت داشتن یک زندگی متفاوت برایتان باشد.